محل تبلیغات شما
از ترس آنکه مبادا دوستت دارم»هایم به پولک خواهش های جسمانی آذین شده باشد، هُرم شرم آن، مانع از به زبان راندنش شده بود

و افسوس که حال در جامعه ای می زییم که دوستت دارم»ها به عیان، به تن ستایی بی پروا بدل شده است و من باز هم از بیانش در هراسم

نه آن روز، دوستت دارم های بی آلایش» را توانستم تقدیم کنم

و نه امروز یارای کشیدن خط بر خطوط عاشقانه ها و دلسپردگی هایم دارم

آری

من هم اهل دههء نسل سوخته» ام !

انگشت به دهان، معصومیت تاریخی ام را نظاره می کنم!

دههء دلدادگی پر تشویش

دهه پنهان کردن عشق در پستوی خانه.

در سایه سکوت همان شرم ها، تاراج عشق را به تماشا نشستم و دم بر نیاوردم.

اما تو که از همه چیز خبر داشتی.

تو که تمام همهمه ها و دلدادگی ها و شور و حالم را می دانستی!

کاش.

کاش.

چقدر کاش» در دلم سنگینی می کند

نفس از سینه تنگ بیرون نمیاید

بار دیگر خاموشی و دم برنیاوردن.

سیلی های پایان ناپذیر

من هم از جنس نسل سوخته ام

کاش به جای پاییز، تو با مهر می آمدی

هم ,دوستت ,ها ,ام ,دم ,تو ,ها و ,هم از ,من هم ,و دم ,تو که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها