محل تبلیغات شما
نازنینم!

روزگاری دیدن تن پوش طلایی تنت که طلایه دار تلالو زیبایی دلنشینت است را به انتظار نشسته بودم

آن روز و روزگار جز به تو و چشمانت به هیچ نمی اندیشیدم

سیمین ساق من

سایه سروسهی تو را روشن تر از آفتاب عالمتاب می دانستم

تجسمی از تبسم نسیم روح نواز بهاری که هر اسفند به مشام می رسد

و انعکاسی در ساغر نشسته بر لب سفره هفت سین سال نوئی که تو بر صدر آن جلوه کرده باشی

یادش بخیر

آنهمه تجسم شیرین و روشن

آنهمه اشتیاق 

آنهمه انتظار

یادش بخیر.

سیلی های پایان ناپذیر

من هم از جنس نسل سوخته ام

کاش به جای پاییز، تو با مهر می آمدی

آنهمه ,تو ,یادش ,بخیر ,روشن ,تجسم ,یادش بخیر ,آنهمه تجسم ,تجسم شیرین ,بخیر آنهمه ,در ساغر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نسیم بهاری خاطرات من و حدیث کساء